دیروز بعد از کلی تحمل استرس تصمیم گرفتم برم سونو تا مطمئن شم نی نی خوشکلم سالمه آخه خیلیها بهم میگفتن حرکات نی نی رو حس میکنی؟ ومنم با کلی ناراحتی میگفتم نه وای خدایا چقد انتظار کشنده است .بعد از کلی منتظر موندن بالاخره اسم منم خونده شده که برم داخل مطب زمانیکه دکترداشت سونو میکرد همش ایه الکرسی میخوندم داشتم از استرس میمردم که یه باره خاله صادقی(منشی دکتر که قبلا همکار سابقم بود)گفت نمیخوای به مانیتور نیگاه کنی و نی نی شیطونت ببینی ؟ با کلی ذوق به مانیتور خیره شدم .دکتر شروع به توضیح دادن کرد :این دستشه این پاشه .... داشتم از خوشحالی میخندیم که یه دفعه دیدم بابامرتضی با خاله صادقی هم اومد داخل مطب چه صحنه ای بود ...