گوش و گوشواره
من ديروز وارد 7 ماهگي شدم
به همين مناسبت مامان و بابام تصميم گرفتن گوشهاي من سوراخ كنن
رفتيم پيش آقاي دكتر ،اون هم با دادن يك شكلات هواس من پرت كرد و يه دونه از گوشهام رو سوراخ كرد منم كه ديدم ديگه كار از كار گذشته و گول خوردم و ديگه كاري از دستم بر نمياد تسليم شدم و اجازه دادم اون يكي گوشم را هم سوراخ كنه آخه يه دونه سوراخ باشه كه زشته
البته يه خورده درد داشت و من كلي گريه كردمالبته يه خورده اش هم واسه ناز آوردن به دل بابايي بود
آخه اون خيلي خاطرم رو ميخواد و از همه بيشتر نازم رو ميخره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی