قربون اون لبهاي كوچولوت برم
فاطمه جونم ماماني قربونت بره
ديشب با،بابايي رفتيم سونوگرافي تا مطمئن بشيم فاطمه جونمون حالش خوبه
زماني كه دكتر داشت سونو ميكرد گفت خانم آدامس قورت دادي؟
منم كه نگران شده بودم سريع گفتم نه،چطور مگه؟
گفت ني ني اتون داره آدامس ميجوه
با نگراني نگاه كردم به مانيتور ،ديدم توي وروجك تند و تند داري يه چيزي رو ميجوي
چقد از اين حرف دكتر و كار تو خنده ام گرفته بود
واي اگه اون لحظه ميشد يه عالمه بوست ميكردم
الهي قربونت برم كه اينقد تو بانمكي
وقتي واسه بابايي تعريف كردم كه تو چيكار ميكردي ،دلش ميخواست اون هم ديده بود كه گل دخترش چطوري داره اون دهن كوچولوش رو هم ميزنه
آخ آخ از اون لحظه اي كه دكتر داشت سونو ميكرد و خانم گلي ما يه لگد جانانه زد به دستگاه دكتر
و دكتر هم گفت عجب ني ني شيطوني دارين
الهي جونم :وقتي اين كارها رو ميكني هزار بار بيشتر ميخوامت و دعا ميكنيم زودتر به دنيا بياي
بابايي كه عجله اش از من بيشتره