فاطمه سادات و زيارت امام رضا (ع)
به قول مامانم امام رضا (ع) يه دفعه مارو طلبيد كه بريم پابوسيش صبح روز يك شنبه 21 آبان ماه ساعت 14:30 با قطار حركت كرديم به مشهد مقدس جاي همه اتون خالي خيلي خوش گذشت البته اين رو هم بگم اين دومين سفر زيارتي من بعد از به دنيا اومدنم بود اوليش قم و جمكران بود اينها هم عكسهايي است كه در پديده شانديز گرفتيم خداي مهربون همه ي كسانيكه كه دوست دارن ني ني دارن بشن خودت به همشون محبت كن تا زودتر ني ني داربشن و با ني ني هاشون برن زيارت امام رضا (ع) مخصوصاً خاله سارا،خاله ترانه،خاله يسنا و ........... الهي امين ...
نویسنده :
مامان ثمینه
14:40
سالگرد پيوند اسماني
مهتاب برف زیبا و سفید را به آرامی نوازش میکند و شبی رویایی و افسونگر را نوید میدهد در آن شب آرام و سفید، فقط عشق است که جریان دارد و لبهای عاشق و معشوق را به سوی هم میراند و ناگهان در هم قفل میشوند و سکوت همه جارا فرا گرفته است تنها یک زمزمه به گوش میرسد دوستت دارم برای همیشه مرتضي جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که ما را با یکدیگر آشنا کرد آرزو می کنم در لحظه لحظه زندگی مشترکمان در کنار فرزندمان عاشقانه و صادقانه به پیوندی که بسته ایم تا ابد...
نویسنده :
مامان ثمینه
8:43
پدر پیرایه جان است، دختر *صفای باغ رضوان است دختر*تو رادر گلشن جان وقت پاییز *بهار سبز قرآن است دختر
دختر عزيزم ناز گلكم روزت مبارك من و بابايي خوشحاليم از اينكه خدا تورو به ما داد انشالله تنت هميشه سالم باشه و در پناه حق هميشه موفق باشي خدايا به ابروي حضرت فاطمه معصومه (س) به همه ي اونهايي هم كه بچه ندارن بچه بده خصوصا به دوستاي ني ني سايتي ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام تا نیفتی در راه آزادی از پا، دخترم کوه غم داری اگر بر دوش دل،همچون پدر  ...
نویسنده :
مامان ثمینه
12:25
عزيز مامان 8 ماهگيت مبارك
فاطمه سادات عزيزم ،دختر دوست داشتني من،امروز 8 ماهت تموم شد و تو وارد 9 ماهگي شدي از اينكه روز به روز بزرگتر ميشي خوشحالم دعا ميكنم هميشه تن كوچولوت سالم باشه خدايا از اينكه اين فرشته زيبا و دوست داشتني رو به ما دادي هزاران هزار بار شكرت تو اين ماهي كه گذشت تو ياد گرفتي ب ب ، د د و گاهي اوقات كلمات نامفهوم ديگه اي رو بگي هنوز قادر نيستي چهار دست و پا راه بري ولي به خوبي ميتوني سينه خيز بري و به هر چيز كه دوست داري خودت رو برسوني عاشق راه رفتني ،دوست داري با كمك ما راه بري گاهي اوقات اينقد تند و تند راه ميري كه باعث خنده ما ميشي قربون اين پاهاي كوچولوت برم كه دوست داري به همين زودي روي پاي خودت وايسي ...
نویسنده :
مامان ثمینه
12:17
بدون عنوان
زائری دل شکسته ام آه معصومه جان سلام دل به مهر تو بسته ام بانوی مهربان سلام ای ضریحت حریم مهر یاد سبزت شمیم دل نام پاکت نسیم مهر رحمت اسمان سلام روی تو قبلگاه دل لطف تو شمع راه دل آستانت پناه دل ای دل بی دلان سلام هرکه یکسردلش شکست از طبیبان نظر گسست آمد رشته بر تو بست ای امید جهان سلام هم شفا هم شفاعتی هم دعا هم اجابتی هم ولا هم ولایتی ای زمین را آمان سلام آنکه مهرتوبرگرفت ورغمت شور شر گرفت بیکران زیرپرگرفت بر تو تا بیکران سلام ...
نویسنده :
مامان ثمینه
8:28
مسافرت فاطمه سادات به جنوب استان
بابامرتضي يه دفعه دلش واسه همكارهاي سابقش تنگ شد(آخه بابايي قبلا معلم بوده)و با دايي احمد (شوهر عمه جون زهره)تصميم گرفتن برن كهنوج فكرشو بكنين فصل گرما همه ميرن يه جاي خنك ما پا شديم رفتيم يه جاي خيلي خيلي گرم(كهنوج) من و انيس جون با اينكه گرممون بود ولي به همديگه قول داديم تا از گرما شكايتي نكنيم تا اين سفر به مامام و باباهامون خوش بگذره نمي دونيد قدم زدن زير نخلها و توي چمن ها چه لذتي داشت (درسته كه من نميتونستم راه برم ولي مامانم كه ميتونست ) من و انيس جون هم بيكار ننشستيم و همش در حال بررسي گياهان موجود در اون منطقه بوديم نتايج بررسيها بعدا توسط خانم مهندس اعلام ميگردد. ...
نویسنده :
مامان ثمینه
10:58
آقا مجتبي و فاطمه سادات
اين عكس پسر عموي منه اسمش آقا مجتبي است آقا مجتبي 22 روز از من بزرگتره اين هم عكس منه از موهام معلومه تازه از خواب بيدار شدم ...
نویسنده :
مامان ثمینه
8:35
گوش و گوشواره
من ديروز وارد 7 ماهگي شدم به همين مناسبت مامان و بابام تصميم گرفتن گوشهاي من سوراخ كنن رفتيم پيش آقاي دكتر ،اون هم با دادن يك شكلات هواس من پرت كرد و يه دونه از گوشهام رو سوراخ كرد منم كه ديدم ديگه كار از كار گذشته و گول خوردم و ديگه كاري از دستم بر نمياد تسليم شدم و اجازه دادم اون يكي گوشم را هم سوراخ كنه آخه يه دونه سوراخ باشه كه زشته البته يه خورده درد داشت و من كلي گريه كردم البته يه خورده اش هم واسه ناز آوردن به دل بابايي بود آخه اون خيلي خاطرم رو ميخواد و از همه بيشتر نازم رو ميخره ...
نویسنده :
مامان ثمینه
14:29
عيدتون مبارك
ديروز ، امروز ،فردا و كلا اين ماه ،عجب ماه قشنگ و پر بركتيه حسین سلطان عشق،عباس ساقی عشق،زینب شاهد عشق و سجاد راوی عشق. کاروان عشق در راه است و خود "عشق" نیمه شعبان خواهد آمد...اعیاد شعبانیه مبارک من اين عيد رو به همه ي ني ني ها و مامان باباهاشون تبريك ميگم ...
نویسنده :
مامان ثمینه
13:59